دکل بندان برای نان، اما به قیمت جان| آمارهای عجیب از نرخ مرگ و میر اهالی روستا در شغل پرخطر(نوشته خبری)

دکل بندان برای نان، اما به قیمت جان| آمارهای عجیب از نرخ مرگ و میر اهالی روستا در شغل پرخطر(نوشته خبری)

 جوانان دکل بند نامیه در حالی جانشان را کف دست گذاشته و در ارتفاع ۵۰ متری برای سازندگی تلاش می کنند که حقوق ناچیزشان قطره چکانی پرداخت می شود.

غلامعباس شمس الدینی؛

کارواشتغال از  بازار: در شرقی‌ ترین بخش استان مازندران، غرب استان گلستان و در فاصله پنج کیلومتری دریای خزر، شهری قرار دارد که از قرن یک هجری در زمره شهرهای پر جمعیت بود. نامیه یا گلوگاه فعلی تنها به تپه تاریخی گراودین، خندق کلباد، توسکا چشمه، روستای نیالا، دریای آرام، جر کلباد شهره نیست.

گلوگاه فقط با انجیرهای بهشتی و غذای معروف اکبر کلبادی (اکبر جوجه) معرفی نیست، این خطه دوست داشتنی به مردان ماجراجویی شهرت دارد که علاوه ‌بر کشتی لوچو، نقش مهمی در توسعه استراتژیک ترین صنعت یعنی «برق» دارند. بهشت زهرا و قبرستان کوه سفید گلوگاه سند مستند آسمانی شدن جوانانی است که بی ادعا جانشان را در طبق اخلاص نهادند تا برق به سراسر ایران برسد. آنانی که ارتفاع برایشان وحشت ندارد. فرقی ندارد، کجای ایران باشد گرمای ۵۰ درجه جنوب یا سرمای کشنده غرب، آنها هر جا طرح خطوط انتقال باشد، هستند.

نام مردان این دیار با دکل بندی عجین شده است. افسوس که سهمشان از توسعه فقر و نداری است. افسوس که شعارها برای ارتقای کیفیت زندگیشان، ادعاها برای تأمین معیشتشان، تبلیغات برای تقویت ایمنی و آینده شان همچنان در حد حرف باقی مانده است. نه تنها صنعت برق بلکه مخابرات و پتروشمی و نفت هم مدیون غیور مردان بی ادعای نامیه ‌ای است.

دکل بندی شغلی کم‌درآمد، ناایمن و پرخطر

کمتر اتفاق افتاده بود که سختی‌ های انتقال برق از نیروگاه تا خانه و خیابان را واکاوی کنم اما حالا از کنار هر دکل یا تیر برقی که عبور می کنم دنیایی سوال ذهنم را در بر می‌ گیرد. این دکل چه ارتفاعی دارد، در گرمای تابستان جنوب بسته شده یا زمستان؟ آیا در تمام شدن این برج مرتفع کسی آسیب دیده است؟ دکل بندان از کدام خطه آمده است؟ آیا معارض یا معارضینی سد راه نصب آن شده‌اند؟ چه میزان هزینه و وقت برای اتمام پروژه در نظر گرفته شده است؟ جنس دکل و نوع آن، کیفیت و مقاومتش چگونه است؟ و… و.

آشنایی با نحوه اجرای خطوط انتقال برق اشتیاق مرا برای دانستن درباره حیاتی ‌ترین و زیربنایی صنعت در جهان بیشتر کرد. راهی مسیر شدم که خط انتقال در حال اجرا بود. در دل کوه ‌ها عملیات نصب دکل انجام می ‌شد. راننده چرثقیل با راهنمایی کارگران مسیر مناسب را پیدا می کرد، عده ‌ای در حال بستن پیچ‌ ها و برخی هم آماده فعالیت در ارتفاع بودند. بی توجه به من هر کدام مانند ساعت سوئیسی وظیفه خود را انجام می ‌داد. بی ‌آنکه خللی در کارشان ایجاد کنم گاه گاهی سئوالی می ‌پرسیدم و سر فرصت پاسخم را می‌ دادند.

 

شغل ما بازی با جان است

علی خواجوی ۳۳ساله است که از ۱۷سالگی شغل دکل بندی را برگزیده است. علیرغم شرایط سخت کاری، حقوق و مزایایش بسیار ناچیز است. او به بازار گفت: بهشت رضای گلوگاه تابلوی توقف مقابل جوانان برای ورود به این شغل است؛ ده ها جوان، قربانی این شغل شده‌ اند. صدها نفر مصدوم و معیوب شده ‌اند. خانواده ‌ای نیست که طعم تلخ صدمه دیدگی یا داغ مرگ یک عضو را نچشیده یا ندیده باشد. نیمی از سال کار داریم و نیم دیگر باید خانه نشین شویم. حقوق مان را سر وقت نمی ‌پردازند، بیمه درست و حسابی نداریم. شرایط ما بسیار سخت است ولی به اندازه سختی آن حمایت نمی ‌شویم.

قاسم احمدی ۳۶ساله و اصالتا اهل بندرگز استان گلستان است. او هم مانند علی از ۱۶سالگی وارد این حرفه شده و از وضع موجود کاملا ناراضی است. البته در پس حرف هایش عشق لانه گزیده است و به آن اشاره دارد: اگر عاشق این کار نبودم شاید رهایش می‌ کردم. اما کار کردن در ارتفاع، آدم را سبک بال می‌ کند. تخصص من سیم کشی است و همیشه با خطر پنجه در پنجه هستم. کار در ارتفاع خطر آفرین است. انصافاً حقوق دریافتی ما با خطری که به جان می‌ خریم برابر نیست.

احمدی به مشکلات موجود هم اشاره کرد و ادامه داد: ساعت ‌ها باید در ارتفاع ۳۵ تا ۵۰ متر (در گرما و سرما) کار کنیم اما تغذیه مناسب نداریم تازه بعد از تعطیل شدن کار نیم روزی باید به فکر تأمین غذا باشیم. آن هم غذایی که گران نباشد. طبیعی است این گونه تغذیه هرگز تامین کننده نیازهای بدنمان نیست. به همین خاطر دکل بندها به سرعت فرسوده و دچار بیماری‌ های مختلف می ‌شوند. پیمانکاران حقوق را به موقع پرداخت نمی‌ کنند. گاهی ماه‌ ها بعد از اجرای پروژه دستمزد را به صورت قطره چکانی پرداخت می ‌کنند که ارزشی برای زندگی مان ندارد.

احمدی: ما از سر اجبار این شغل را ادامه می‌ دهیم اگر واقعاً می‌ توانستیم کار مناسبی پیدا کنیم که معیشت و رفاه خانواده مان تأمین شود هرگز وارد شغلی که نتیجه‌ اش از اول معلوم است نمی‌ شدیم

وی ایمنی را اولویت چندم پیمانکاران دانست و افزود: از کدام ایمنی صحبت می‌ کنید؟ مگر نیروی کار برای کارفرما اهمیتی دارد؟ ما از سر اجبار این شغل را ادامه می‌ دهیم اگر واقعاً می‌ توانستیم کار مناسبی پیدا کنیم که معیشت و رفاه خانواده مان تأمین شود هرگز وارد شغلی که نتیجه‌ اش از اول معلوم است نمی‌ شدیم. صدمه ندیدن تا بازنشستگی استثناست. نان این شغل بخور و نمیر است چرا که نیمی از سال بیکار هستیم.

با یک سئوال انحرافی از کار کردن در غربت پرسیدم (آهی کشید) و گفت: ما سال‌هاست با غربت آشنا هستیم. خانواده هایمان به نبودمان عادت کرده‌اند. فرقی ندارد جنوب یا شمال، شرق یا غرب، داخل یا خارج کشور هر جا باشیم خانواده را ماه‌ ها نمی‌بینیم. من دو فرزند دارم؛ یک دختر و یک پسر. اگر پسرم بخواهد وارد این شغل شود، هرگز به او اجازه نخواهم داد. البته بیشتر کسانی که فعال هستند نهایتا متولدین تا دهه ۶۰ هستند. وگرنه دهه‌ های ۷۰ به بعد، تمایلی به ادامه دادن این حرفه ندارند.

 

ما نباشیم برق نیست

فرهاد کلبادی متولد ۱۳۶۷ از ۱۷سالگی وارد این حرفه شده است. او متاهل است و به واسطه تجربه و توانمندی سرپرستی گروه کارگران دکل بند را برعهده دارد. سفره دلش را اینگونه باز می‌کند و می‌گوید: من گیلک هستم؛ در گلوگاه ترک زبان‌ های طایفه عمرانلو هم سکونت دارند آنها مهاجرند و از قره باغ به این شهر آمده‌ا ند.

وی ادامه داد: در حرفه ما اولین اشتباه، آخرین اشتباه است؛ ریسک این حرفه بسیار بالاست اما چه کنیم کار دیگری نیست. در شهر ما یک کارخانه آجر پزی است که تعداد محدودی نیرو می‌ خواهد. باورکنید خانواده ها از اینکه ما را به دامادی قبول کنند می‌ترسند چون می دانند این حرفه بسیار خطر آفرین است. ما حتی بیمه نداریم. تعداد کثیری هستند که بیمه کشاورزی هستند.

کلبادی ادامه داد: اینجا با خطر دست و پنجه نرم می‌ کنیم. شرکت‌ های پیمانکار بیمه را پرداخت نمی‌ کنند. نتیجه‌ اش این است که بعد از ۱۰ یا ۱۵ سال کار یک سوم این زمان سابقه منظور می‌ شود. اگر یک تشکل یا انجمن صنفی کارآمد داشتیم در حق کارگران اجحاف نمی‌ شد و از آنان و حقوقشان حمایت می‌ کرد.

وی با اشاره به اینکه بزرگترین استرس ما دریافت حقوقمان است، افزود: بوده اند پیمانکارانی که حقوقمان را نداده و فرار کرده اند. یک پروژه در اوگاندا همین بلا بر سرمان آمد. اگر دستگاه نظارتی یا حمایتی قوی داشتیم این اتفاقات حادث نمی‌ شد.

وقتی از فرهاد خواستم خاطره تلخ یا شیرینی اگر دارد بگوید، نگاهی به دکل برافراشته شده کرد و آهی کشید و گفت خاطره‌ای ندارم. یکی از کارگران گفت: برادرش را در همین حرفه از دست داده است. نیم نگاهی و لبخندی تلخ تحویلم داد و گفت: دوستانی داشتم که جلوی چشمان خودم از ارتفاع سقوط کرده و جان داده‌ اند. همکاری داشتم که یک روز بعد از بیمه شدنش یعنی در کمتر از ۲۴ ساعت سقوط کرد و فوت شد.

 

۳۰۱ جان باخته دکل بندی داریم

رئیس شرکت تعاونی دکل بندی در گلوگاه در گفتگو با بازار گفت: متولد سوم فروردین ۱۳۳۳ هستم که از ۲۴ دی ماه ۱۳۵۴ به عنوان نقشه بردار در یک شرکت فرانسوی فعالیت خود را آغاز کردم از آن سال تا به امروز دکل بندی را ادامه دادم. من و دکل بندان گلوگاهی در گرمای ۵۰ درجه جنوب تا سرمای زیر ۲۷ درجه زنجان برای توسعه کشورمان تلاش کرده و می‌ کنیم. آیا کسی هست به ندای دل من ناصر دکل بندان لبیک بگوید؟

عباسقلی عظیمی با اشاره به فعالیت اتحادیه افزود: این اتحادیه از چهارم مرداد ۱۳۹۵ شکل گرفت. سه هزار و ۳۰۰ عضو دارد که در کارگاه‌ ها و شرکت‌ های مختلف در بیابان‌ ها به توسعه صنعت برق کمک می‌ کنند.

عظیمی: فقط در سال گذشته تا به امروز ۱۳ دکل بند جانشان را از دست داده‌ اند که عمدتاً بین ۱۷ تا ۱۹ سال سن داشتند

وی با اشاره به اینکه از سال ۱۳۴۲ تا به امروز ۳۰۱ نفر جانشان را از دست داده‌ اند که ۶۱ نفر از طایفه کلبادی و خواجوی هستند، افزود: فقط در سال گذشته تا به امروز ۱۳ دکل بند جانشان را از دست داده‌ اند که عمدتاً بین ۱۷ تا ۱۹ سال سن داشتند. این اتفاق نشان دهنده کم تجربگی و عدم آموزش‌ های حرفه‌ ای است.

عظیمی بیان کرد: فاجعه این است که ۱۵۰ خانوار از این تعداد جان باخته هیچ مستمری دریافت نمی‌ کنند. مادری را داریم که سه فرزند دلبندش را در دکل بندی از دست داده ولی تأمین اجتماعی برای پرداخت مستمری به بازماندگان زیر بار نمی‌ رود. به عبارتی کمتر خانواده ای در گلوگاه است که فوتی یا مصدوم دکل بندی نداشته باشد. فرماندار سابق یا شهردار سابق گلوگاه هم عضوی از خانواده شان را از دست داده‌ اند. اولین جان باخته دکل بندی حسن کلبادی است که در پروژه خط انتقال لوشان آذربایجان جانش را از دست داد.

وی گزارشی از پرونده‌ های تشکیل شده برای جبران خسارات حوادث و پیگیری از طریق متولیان مربوطه ارائه کرد و اظهار داشت: ۱۱۸ پرونده افراد بالای ۶۰ سال تشکیل شده که بین یک تا ۱۰ سال بیمه دارند و طبق قانون باید بازنشسته شوند. ۱۱۸پرونده دکل بندان حادثه دیده تشکیل شده که مطابق ماده ۶۰ قانون تأمین اجتماعی مشمول درمان، پرداخت غرامت دستمزد، پرداخت غرامت نقص عضو سایر تعهدات قانونی هستند. ۱۸۰ نفر تقاضای بهره مندی از مزایای مشاغل سخت و زیان آور داشته‌ اند که با پیگیری انجام شده تأمین اجتماعی تایید کرده اما می‌ گویند ما این پول را از چه کسی باید بگیریم و به متقاضیان بپردازیم.

عظیمی بیان کرد: دکل بندان مشکلات زیادی دارند اما کمتر به مشکلات آنها توجه می‌ شود. ای کاش مسئولان بدانند که دکل بندان در سازندگی و توسعه کشور نقش حیاتی دارند. آذر ماه ۱۳۶۹ بود که مرحوم حسن غفوری فرد در جمع دکل بندگان گلوگاهی گفت که خارجی‌ها را به امید نیروی کار ایرانی کنار گذاشتیم. واقعا این اتفاق افتاد و سالانه از خروج میلیاردها دلار ارز جلوگیری شد آیا حق ما نیست که به واسطه این اقدام ارزشمند مورد حمایت قرار گیریم؟

رئیس شرکت تعاونی دکل بندی گلوگاه تصریح کرد: ۱۸۰ فرزند دختر دکل بندان، عقد بسته‌ اند اما به سبب ناتوانی سرپرست خانوار (دکل بند) نتوانسته‌ اند هزینه‌ های ازدواجشان را تأمین کنند. استاندار مازندران خواست که اطلاعات آن‌ ها را جمع آوری و ارائه کنیم و این اقدام انجام شده است.

عظیمی در خصوص پرداخت غرامت به خانواده جان باختگان و آسیب دیدگان دکل بندی اظهار کرد: در دولت دوم احمدی نژاد ۳۹میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومان مصوب شد که پرداخت شود اما این اتفاق نیفتاد و در سال ۱۳۹۳ دولت روحانی حدود ۱۴ میلیارد تومان را پرداخت کرد و ۲۵میلیارد تومان باقی مانده است طبیعتاً اگر این مبلغ پرداخت می‌ شد و دولت به تعهدش عمل می کرد بخشی از مشکلات این قشر رفع می‌ شد.

او افزود: شما رسانه‌ها صدای ما باشید صدای مظلومیت دکل بندانی که از جان برای سازندگی مایه می‌ گذارند. دولت، مجلس، صدا و سیما، وزارت نیرو، وزارت ارتباطات، وزارت نفت و وزارت تعاون به داد دکل بندان برسند. واقعا آنها به حق خود نمی‌ رسند.

 

بی توجهی به معیشت و رفاه دکل بندان نتیجه اش نیاز به خارجی هاست

مهندس محمد حسین قربانی گفت: کار در حوزه برق پیشه خانوادگی ماست. تقریبا از نوجوانی با این صنعت آشنا شدم و همه این مراحل از بستن پیچ ومهر دکل ها تا آماده سازی مقره ها و حتی کار در ارتفاع را تجربه کرده ام. اما متاسفانه آنگونه که باید کارگران دکل بند که یک شغل تخصصی هم هست مورد توجه نیستند.

از او پرسیدم روند حضور کارگران در پروژه ها چگونه است؟ پاسخ داد: معمولا اکثر پیمانکارانی که در زمینه برق فعال هستند با برخی افراد در گلوگاه ارتباط دارند و براساس نیاز پروژه از آنها می خواهند کارگران را مهیای سفر کنند.

قربانی افزود: گاهی وقتها به متولیان می گوییم اگر به این افراد توجه نشود پنج سال دیگر باید کارگر خارجی را بیاوریم و هزینه‌ های گزافی به کشور تحمیل می‌ شود. متأسفانه برخی می‌ گویند چه اشکالی دارد نیرو از خارج می‌ آوریم. ظلم از این بالاتر وجود دارد؟ قدر نیرویی که جان و جوانیش را صرف توسعه کشور کرده، نیرویی که برای پیشرفت ایران و صنعت کشور عاشقانه تلاش می‌ کند باید بیشتر از اینها دانسته شود.

وی به مشکلات سد راه اجرای مطلوب پروژه خطوط انتقال اشاره کرد و اظهار داشت: متاسفانه مشکلات متعددی سد راه است. در مناطق مرزی یکی از مشکلات تأمین سوخت ماشین آلات است.

قربانی ادامه داد: در چابهار ۲۰ لیتر بنزین را ۴۰۰ هزار تومان خریدیم در هر پروژه ۴۰ دستگاه ماشین سبک و سنگین فعال است واقعا برای تأمین سوخت باید تدابیری اندیشیده شود. مشکل دیگری که معمولا موجب تأخیر در اجرای پروژه‌ ها می‌ شود بحث معارضین است که گاهی کار متوقف می‌ شود و حتی در موعد مقرر تحویل نمی‌ شود. معارضین حقیقی یا حقوقی خواسته‌ هایی دارند که باید محقق شود طبیعتاً کارفرما باید این موانع را رفع کند تا خللی در اجرای امور ایجاد نشود.

ستاره به ستاره و بام به بام، کار

قبل از انقلاب متخصصان و کارشناسان مختلف صنعت برق از سوئد، آلمان و فرانسه در ایران فعالیت داشتند تا صنعت برق جان بگیرد. جوانان ایرانی به ویژه اهالی نیامه همراه و همگام با متخصصان خارجی به این کار روی آوردند و با تبحری که از خود نشان دادند در زمان اندکی، مهارت این کار را فرا گرفته و اکنون دکل بندی در ایران و حتی برخی از کشورهای همسایه توسط جوانان دکل بند گلوگاهی و ایرانی در حال انجام است. اما طی این سال‌ ها هرگز بار مشکلات متعدد از روی دوششان برداشته نشده است. دستان زمخت و قاچ قاچ شده، آسیب‌ های جسمی و روانی ناشی از کار همچنان آزارشان می‌ دهد.

جالب اینجاست تا سال ۱۳۹۱ دکل بندی در زمره مشاغل رسمی قرار نداشت. بیمه کارگران همچنان لاینحل مانده و انگار نظارتی بر امور نیست که یک کارگر با بیمه کشاورزی دکل بندی کند، یک کارگر با ۲۰ سال کار دکل بندی تنها سه سال بیمه داشته باشد.

ستاره به ستاره و بام به بام کار کردن دکل بندان؛ اصطلاحی ناخوشایند برای کار سخت و اجحاف در حق آنان است و سالهاست که باقی مانده است و شرایط را برای همه دکل بندان سخت تر از کار سخت کرده است چرا که بعد از نماز صبح و زمانی که هنوز خورشید طلوع نکرده است افراد به کوه و جنگل می زنند و بعد از اذان مغرب و زمانی که شب و تاریکی بر همه جا گسترانیده شد بر می گردند. اینها کارگران دارای مهارتی هستند که نبودشان صنعت برق را زمین گیر و توسعه مخابرات را کند می‌کند. آیا وقت آن نرسیده که متولیان در نوع مواجهه با دکل بندان تجدید نظر کنند؟


این مطلب را در شبکه های اجتماعی به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید