زمین ؛ صفحه شطرنج خداست…!
زمین، صفحهی شطرنج خداست.مهره ها را او میچیند اما بازیگران مختارند…!
صفحهای بینقص، منظم، با خانههایی تار و روشن؛ قانونمند و مرموز.
مهرههایش را او چیده: شاه، وزیر، سرباز… هرکس در جای خود، در زمانی که باید.
اما بازی را نه او، بلکه ما آغاز میکنیم.
ما همان مهرههای دارای اختیاریم.
او ما را به اجبار در میدان نیاورد، بلکه به ما توان انتخاب داد.
میتوانیم پیش برویم، عقبنشینی کنیم، قربانی شویم یا نجات دهیم…
هیچ حرکتی بیتأثیر نیست، هیچ توقفی بیمعنا نیست.
برخی از ما مثل اسب میپریم، بعضی صاف میرویم، و بعضی فقط یک قدم.
اما هرکس اگر راه خودش را بداند و بازی را بفهمد، میتواند نقشش را کامل کند.
حتی یک سرباز هم، اگر درست حرکت کند، میتواند به وزیر تبدیل شود.
خدا بازیگر نیست… او ناظر مهربان و قانونگذار دقیق این میدان است.
هر اشتباه ما را میبیند، اما فرصت اصلاح هم میدهد.
و هر وقت دست خستهمان لرزید، بیصدا میگوید:
«بلند شو… هنوز بازی تمام نشده.»
دلنوشته: هادی رستمی