مشکل بیربطی دانشگاه به بازار کار حل خواهد شد؟
آموزشهای فنی و حرفهای جانشین آموزشهای نظری و مهندسی!
سالها زمان، هزینه، بودجه دولتی و اعصاب و روان و جسم افراد مصرف میشود تا یک نیروی کار بسیار ماهرتر و پردانشتر در حوزههای مختلف تربیت شده و به بازار کار وارد شود، اما آنچه که در واقعیت امر دیده میشود، انبوه بیکاران فارغالتحصیل و صاحبان مشاغل نامرتبط به رشته هستند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی یکی از موضوعات مهم بخش جوان جامعه ایرانی است که برای ورود به بازار کار به واسطه ورود به دانشگاه تلاش میکند. در سالهای اخیر اما این موضوع مطرح شده که آیا با تمام تلاش یک جوان دانشجو برای تحصیل، وی از بازار کار دورتر شده است، یا به فرآیند ورود به بازار کار از مسیر دانشگاه نزدیکتر میشود؟ پرسشی که پاسخ منفی به آن در اغلب موارد، باعث شده تا تمایل به ادامه تحصیل نیز (با انگیزههای شغلی) افت قابل ملاحظهای پیدا کند و تحصیل به طرحوارهای از شان اجتماعی و سرمایه نمادین فرد در جامعه به منظور فخرفروشی شخصیتی تبدیل شود.
این فرآیند البته خود محصول انبوهی از مشکلات و روابط در خارج و داخل محیط دانشگاهی است. بیربط بودن بخش قابل ملاحظهای از دروس دانشگاهی (بخصوص در رشتههای فنی و علوم انسانی) به بازار کار، دور بودن فضای آموزشی از فضای زنده کار (در همه رشتهها به ویژه هنر) و صنعت و اقتصاد محور نبودن نهاد آموزش عالی در ایران، از عوامل تشدید این مشکلات و روابط چالش برانگیز در دانشگاه هستند.
بیربطی رشتهای مانند مهندسی برق به بازار کار چنان است که این رشته که سابقاً مورد استقبال بخش زیادی از جوانان متولد دهه شصت و هفتاد بوده است، امروز برخی کرسیهایش در برخی از نقاط بدون کنکور هم در دسترس داوطلبان دهه هشتادی است! همچنین شرایط کار در برخی رشتهها مانند عمران و حقوق بدون پذیرش در آزمون نظام مهندسی یا آزمون کانون وکلا و پذیرش سردفتری چنان است که در صورت عدم عبور از این فیلترهای بسیار تنگ و محدود، فرد تحصیلکرده چندان با یک فرد دیپلمه تفاوتی ندارد.
سالها زمان، هزینه، بودجه دولتی و اعصاب و روان و جسم افراد مصرف میشود تا یک نیروی کار بسیار ماهرتر و پردانشتر در حوزههای مختلف تربیت شده و به بازار کار وارد شود، اما آنچه که در واقعیت امر دیده میشود، انبوه بیکاران فارغ التحصیل و انبوه فارغ التحصیلان دارای شغل نامرتبط به رشته هستند که پس از سالها سرخوردگی از بیکاری، به شغلی فارغ از شان علمی و اجتماعی خود تن دادهاند.
این درحالی است که معاون اشتغال و کارآفرینی وزارت کار دولت پیش از این بر مهم بودن بحران بیکاری فارغالتحصیلان و بالا بودن آمار آن نسبت به سایر اقشار جامعه صحه گذاشته بود ولی در عین حال اخیراً بر کاهش ۱۰ درصدی این نرخ تاکید کرده و گفته است: امسال برای نخستین بار تصمیم بر این شد که ۲۵ درصد سهم اشتغال ایجادی مختص فارغالتحصیلان دانشگاهی باشد.
در اینجا این پرسش مطرح میشود که آیا بودجهبندی اختصاص کرسیهای دانشگاهی و رشته-محلهای معین شده توسط وزارت علوم در دانشگاههای کشور، نسبتی با تقاضای بازار کار واقعی کشور دارد؟ این پرسشی کلیدی است که میتواند از سوی نهادهای مختلف و مردم در سالهای اخیر از مسئولان وزارت علوم پرسیده شود!
دانش آموزان بجای تقاضای ورود به دانشگاه، خواستار ورود به دورههای آموزشی فنی و حرفهای هستند
هاشم داداشپور (معاون وزیر علوم و رئیس سازمان امور دانشجویان این وزارتخانه) در پاسخ به سوالی درباره نیازسنجی کرسیهای دانشگاهی قبل از ارائه دفترچههای انتخاب رشته باتوجه به بینیازی قابل توجه بازار کار به بسیاری از رشته-محلها اظهار کرد: مهمترین نکته این است که اولویت وزارت علوم قبل از مسائل اقتصادی و بازار کار، انجام وظیفه علم آموزی است. اما در اسناد بالادستی این پیوست مطرح شده که رشتههای دانشگاهی و تعداد کرسیهای آموزشی و صندلیها نسبتی با بازار کار و اشتغال داشته
سالها زمان، هزینه، بودجه دولتی و اعصاب و روان و جسم افراد مصرف میشود تا یک نیروی کار بسیار ماهرتر و پردانشتر در حوزههای مختلف تربیت شده و به بازار کار وارد شود، اما آنچه که در واقعیت امر دیده میشود، انبوه بیکاران فارغالتحصیل و صاحبان مشاغل نامرتبط به رشته هستند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی یکی از موضوعات مهم بخش جوان جامعه ایرانی است که برای ورود به بازار کار به واسطه ورود به دانشگاه تلاش میکند. در سالهای اخیر اما این موضوع مطرح شده که آیا با تمام تلاش یک جوان دانشجو برای تحصیل، وی از بازار کار دورتر شده است، یا به فرآیند ورود به بازار کار از مسیر دانشگاه نزدیکتر میشود؟ پرسشی که پاسخ منفی به آن در اغلب موارد، باعث شده تا تمایل به ادامه تحصیل نیز (با انگیزههای شغلی) افت قابل ملاحظهای پیدا کند و تحصیل به طرحوارهای از شان اجتماعی و سرمایه نمادین فرد در جامعه به منظور فخرفروشی شخصیتی تبدیل شود.
این فرآیند البته خود محصول انبوهی از مشکلات و روابط در خارج و داخل محیط دانشگاهی است. بیربط بودن بخش قابل ملاحظهای از دروس دانشگاهی (بخصوص در رشتههای فنی و علوم انسانی) به بازار کار، دور بودن فضای آموزشی از فضای زنده کار (در همه رشتهها به ویژه هنر) و صنعت و اقتصاد محور نبودن نهاد آموزش عالی در ایران، از عوامل تشدید این مشکلات و روابط چالش برانگیز در دانشگاه هستند.
بیربطی رشتهای مانند مهندسی برق به بازار کار چنان است که این رشته که سابقاً مورد استقبال بخش زیادی از جوانان متولد دهه شصت و هفتاد بوده است، امروز برخی کرسیهایش در برخی از نقاط بدون کنکور هم در دسترس داوطلبان دهه هشتادی است! همچنین شرایط کار در برخی رشتهها مانند عمران و حقوق بدون پذیرش در آزمون نظام مهندسی یا آزمون کانون وکلا و پذیرش سردفتری چنان است که در صورت عدم عبور از این فیلترهای بسیار تنگ و محدود، فرد تحصیلکرده چندان با یک فرد دیپلمه تفاوتی ندارد.
سالها زمان، هزینه، بودجه دولتی و اعصاب و روان و جسم افراد مصرف میشود تا یک نیروی کار بسیار ماهرتر و پردانشتر در حوزههای مختلف تربیت شده و به بازار کار وارد شود، اما آنچه که در واقعیت امر دیده میشود، انبوه بیکاران فارغ التحصیل و انبوه فارغ التحصیلان دارای شغل نامرتبط به رشته هستند که پس از سالها سرخوردگی از بیکاری، به شغلی فارغ از شان علمی و اجتماعی خود تن دادهاند.
این درحالی است که معاون اشتغال و کارآفرینی وزارت کار دولت پیش از این بر مهم بودن بحران بیکاری فارغالتحصیلان و بالا بودن آمار آن نسبت به سایر اقشار جامعه صحه گذاشته بود ولی در عین حال اخیراً بر کاهش ۱۰ درصدی این نرخ تاکید کرده و گفته است: امسال برای نخستین بار تصمیم بر این شد که ۲۵ درصد سهم اشتغال ایجادی مختص فارغالتحصیلان دانشگاهی باشد.
در اینجا این پرسش مطرح میشود که آیا بودجهبندی اختصاص کرسیهای دانشگاهی و رشته-محلهای معین شده توسط وزارت علوم در دانشگاههای کشور، نسبتی با تقاضای بازار کار واقعی کشور دارد؟ این پرسشی کلیدی است که میتواند از سوی نهادهای مختلف و مردم در سالهای اخیر از مسئولان وزارت علوم پرسیده شود!
دانش آموزان بجای تقاضای ورود به دانشگاه، خواستار ورود به دورههای آموزشی فنی و حرفهای هستند
هاشم داداشپور (معاون وزیر علوم و رئیس سازمان امور دانشجویان این وزارتخانه) در پاسخ به سوالی درباره نیازسنجی کرسیهای دانشگاهی قبل از ارائه دفترچههای انتخاب رشته باتوجه به بینیازی قابل توجه بازار کار به بسیاری از رشته-محلها اظهار کرد: مهمترین نکته این است که اولویت وزارت علوم قبل از مسائل اقتصادی و بازار کار، انجام وظیفه علم آموزی است. اما در اسناد بالادستی این پیوست مطرح شده که رشتههای دانشگاهی و تعداد کرسیهای آموزشی و صندلیها نسبتی با بازار کار و اشتغال داشته باشند.
وی افزود: این نسبت بین صندلیهای آموزش دانشگاهی و بودجهبندی میزان جذب دانشجو در رشتهها با بازار کار را چه کسی تعیین میکند؟ ما در مرحله اول به عنوان وزارت علوم موظف هستیم که هرچقدر تقاضا برای تحصیل وجود دارد، در هر رشتهای پاسخ بگوییم. وزارت علوم در ابتدای امر به این وظیفه خود طی سنوات اخیر عمل کرده است. اگر داوطلبی تمایل به تحصیل در رشتهای داشته باشد و ما کرسی کافی در دانشگاه برای پاسخ به این نیاز نداشته باشیم، آنگاه این سوال از ما پرسیده میشود که چگونه درحالی که تقاضا وجود دارد، زیرساخت پاسخ به آن وجود ندارد؟
داداشپور ادامه داد: ما فعلا به تقاضای تحصیل در رشتهها بطورکامل در رشته-محلها و مراکز دانشگاهی پاسخ گفتیم. باید به این توجه کنیم که روند جمعیتی کشور نیز در حال تغییر است. زمانی در سال ۱۳۹۴ ما ۴ میلیون و ۸۹۰ هزار نفر دانشجو داشتیم. این رقم در سنوات قبل از آن بیشتر هم بوده است. در سال گذشته این رقم به ۳ میلیون و ۳۲۰ هزار نفر رسیده و این به آن معناست که طی ۸ سال، ۱ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر دانشجو کمتر داریم که این بیش از آنکه ناشی از کاهش تمایل به تحصیل باشد، ناشی از کاهش جمعیت جوان ورودی به مدارس و کاهش جمعیت داوطلبان کرسیهای دانشگاهی است.
معاون وزیر علوم با بیان این مطلب که «در سالهای اخیر در حوزه آموزشی نیز گرایش از دانشگاهها به سمت سایر مدلهای آموزشی تغییر کرده است» اظهار کرد: روند آموزشی و جذب دانش آموز و دانشجو در بسیاری از مناطق کشور از رشتههای نظری مانند تجربی، ریاضی و انسانی به سمت رشتههای فنی و حرفهای و هنرستانهای کار و دانش تغییر جهت داده است. بطور متوسط در کشور ۴۳ درصد از دانش آموزان به جای تقاضای ورود به دانشگاه، تقاضای ورود به حوزههای آموزشی فنی و حرفهای را دارد که این روند رو به رشد، اتفاق مبارکی در عرصه نسبت بازار کار و آموزش در کشور است. با این اتفاق، میزان عرضه و تقاضا با هم نسبت پیدا کرده و نیاز بازار کار هم کاهش مییابد.
وی درتوضیح عدم استقبال بازار کار از برخی حوزههای آموزشی مثل آموزش دانشگاهی علوم پایه و فنی از رشته ریاضی و فیزیک، اظهار کرد: ما در سال ۱۳۹۲ حدود ۲۹۰ هزار متقاضی تحصیل در رشتههای ریاضی، علوم پایه و فنی و مهندسی داشتیم. در سال ۱۴۰۲ این عدد به ۱۲۸ هزار نفر کاهش یافته و به کمتر از نصف رسیده است. پس ما متناسب با میزان تقاضا برای کرسیها خود را منعطف کردیم و باتوجه به کاهش نسبی تقاضا، بودجهبندی کرسیها و صندلیهای دانشگاهی را انجام دادیم. بازار خود این را به تعادل میرساند.
داداشپور با اشاره به افزایش ۱۰ درصدی کرسیهای آموزشی در حوزه فنی و حرفهای و هنرستانها و… گفت: در برنامه هفتم توسعه برای سازمان آموزش و پرورش و وزارت علوم پیش بینی شده که روند به سمت تقویت نظام آموزش دانشگاههای جامع علمی-کاربردی و افزایش ظرفیت آموزش در هنرستانهای عالی فنی و آموزشهای معطوف به صنعت فنی و حرفهای سوق یابد. دورنمای ما این است که حداقل ۴۰ درصد از کل دانشجویان کشور به این حوزه اختصاص یابند و اگر این اتفاق بیفتد، نیازهای پایهای کشور در حوزه اشتغال و تولید پاسخ میگیرد. به این ترتیب ما بازار کار را توسط افرادی که واقعاً مهارت دارند تغذیه خواهیم کرد.